سالهای پیش از اوایل شهریور، شاید کمی هم بیشتر، مثلا از اواسطش به بعد، حس پاییز گریزی من بیدار می شد و شروع می کرد به ناله و گریه سر دادن که وااسفا! فصل شلیل و انبه و گیلاس تمام شد و بوی پاییز و غم مبهمی که باهاش می آید و ... دارد می آیددددددد!
امروز سر چرخاندم ودیدم که ای دل غافل! سر رسید دارد 9 شهریور را نشان می دهد و این یعنی تمیز یک سوم از شهریور رفته و من هنوز نفهمیدم آمده و آن حس های بالایی هم که گفتم سالهای قبل داشتم، اصلا از جایشان تکان نخورده اند!
هه ! خوب مشنگی شده ام، خوب!
از این به بعد اینجام