نقطه؛ ویرگول...

یادداشت های گاه و بیگاهانه

نقطه؛ ویرگول...

یادداشت های گاه و بیگاهانه

شب های سخت امتحان

دوباره شب های سرنوشت رسید و دوباره من ...

بگذریم!

این روزها و روزهای قبل تر، وقتی می شنوم که آدمی از دنیا رفته، اولین چیزی که از خودم می پرسم این هست که شب های قدر سال قبلش، هرگز به این فکر می کرده که چه چیزی برایش مقدر شده ؟ فکر می کرده که شب قدر سال بعد را نبیند؟ فکر می کرده که ممکن است پرونده زندگی اش در این دنیا به این زودی ها بسته شود؟

اوم... نمی دانم.

این شب ها یک جوری سخت هستند و خوب. 

سخت مثل شب امتحان و وقتی تمام می شوند انگار آدم سبک شده باشد، راحت شده باشد و باز برود سر وقت زندگی.

گفته اند بهترینه چیزها را خواستن، عاقبت به خیری است. 

من هم برای خودم و برای همه ی آنهایی که می شناسم و نمی شناسم، عاقب به خیری می خواهم. 

اینکه بارمان سبک بشود و اگر رفتنی هستیم خوب برویم و اگر ماندنی هستیم، خوب بمانیم.

ان شالله که عمر همه مان با برکت باشد و با عزت. که عمر بی عزت، به درد لای جرز هم نمی خورد!

برای هم دعا کنیم و قدر این شب ها را بدانیم...

نظرات 1 + ارسال نظر
حموم زنونه یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 10:25

مبارک باشه رها جان خونه ی جدید .

ایشالا این روزها رو با موفقیت پشت سر بذاری

ممنون دلاک جان :)
ایشالا برای همه مون:) برات بهترین ها رو آرزو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد