داشتم دنبال شرح مناسبی می گشتم که حال این روزهایم را توصیف کند و در عین حال با گوشی ور میرفتم و با آقای همکار صحبت می کردم که وای فای قطع و وصل می شود و بعد یکهو این کلمه ، این کلمه ی جادویی من را جذب کرد!
قطع و وصل! حال این روزهای من دقیقا همین است.
روزهای زیادی است که در مورد مساله ای که برایم اهمیت دارد و یکجورهایی تصمیم گیری در موردش سخت، دارم با خودم کلنجار می روم و این وسط تغییرات احوالی که دارم، در عین روان شاد کردن آدم، خنده دار هم هست!
مثلا یکهو، یک لحظه ی خیلی بی ربط، مثلا وقتی دارم زمین را دستمال می کشم، به حدی از ناامیدی و دلسردی می رسم که بیا و ببین! آنقدر که بنشینم زمین و گریه کنم و دلم بخواهد با همان دستمال گردگیری، دماغم را بگیرم!
بعد یهو، باز یک وقت بی ربط تر دیگر، مثلا وقتی سر کار دارم تاریخ مسابقات را چک میکنم، چنان روزنه ی امیدی در دلم روشن می شود که بیا و ببین !
این قطع و وصل شدن شاید لاز م است. لازم است که یکهو آدم به ورطه ی نابودی کشانده نشود و خودش را بیچاره نکند.
****
سخت است، سخت است که د رمورد مساله ای که همه فکر می کنند تو خیلی در آن بی خیالی طی می کنی، اتفاقا سخت گیر تر از همیشه هم باشی و هیچ کس نداند دغدغه های تو که برای خیلی ها بی اهمیت است، چه قدر ذهنت را درگیر کرده.
این مرز بین بیم و امید و رفتن و برگشتن از آن، مرز باریک و عجیبی است.
این روزها آزمون سختی دارم. آزمونی که یکجورهایی مسیر زندگی ام را از اینچه هست تغییر می دهد.
دعا کنید که بتوانم تصمیم درست را بگیرم.
انشالا که بهترین راه برات باز بشه
ان شاله :* ممنونم سهیلا جان مهربان
امیدوارم از سردرگمی دربیای خانم خانما.
درست میشه
ممنون عزیزم. ان شاالله .
امیدوارم گره از مشکلات همه باز بشه :*